مجسمة آزادی/ یوسفعلی میرشکاک
ای مظهر قالپاقدزدان
وی مقصد جمله زنبهمزدان
ای قبلة زمرة ریاست
وی اصل و اساس هر سیاست
ای مشعل کودتا به دستت
خلقی حیران ز بند و بستت
ای مظهر کدخداییِ بیل
وی ششلولت به زیر انجیل
ای هدیة مردم فرانسه
وی کرده هزار دزد لانسه
ای شاهان بندة دلارت
وی ماهان دست بر ازارت
در دیدة آسمان بلندیت
بیچاره زمین ز گاوبندیت
ای ترسان از تو والیانت
بر درگه چون موالیانت
ای خشتکِ صد فهد به چنگت
صدام گریخته ز جنگت
غَربت چو نگین به روی خاتم
شرق از بیم تو غرق ماتم
ای پوپر کمترین غلامت
وی پوپریان اسیر دامت
ای معبد و مهد هرچه لائیک
وی مرکز پخش علم و تکنیک
ای آزادی کمین دروغت
روشنفکران در آبدوغت
ای قبلة کاسبان بازار
وی اهل سیاست از تو پروار
آه ای تپش دل امیران
وی قوّت زانوی وزیران
ای برپاکرده سینما را
در سالن میخ کرده ما را
ای جامجم از تو در جهان فاش
ما نیز چو بنده در تماشاش
ای فاتح مهر و ماه و مریخ
وی ریشة شرق کنده از بیخ
هرسو نگرم تویی نمودار
هربرتم من، مرا نکودار
یا گردنهای به نام من کن
یا خلقی را غلام من کن
یا بر قومی امارتم ده
یا در جایی وزارتم ده
یا سوی خودت هدایتم کن
یا با نوبلی رعایتم کن!
بد شد/ ناصر فیض
گذشت از شصت و هشتاد و نود شد
به سرعت از صد و هفتاد رد شد
چنان خورد از هرآنچیزی که میدید
قطور و گِرد چون سلطان فهد شد
شبی درگیر شد با کوچه ای تنگ
پس از یک هفته از آن کوچه رد شد
قدم با هر خیابان آشنا کرد
خیابان شد شلوغ و راه سد شد
نمیدانست غیر از شعر چیزی
گذشت و چیزهایی هم بلد شد
نمیدانم چه پیش آمد که ناگاه
صد و هفتاد پایین رفت و صد شد
همان چاقی که چون سلطان فهد بود
تنش لاغرتر از بشّار اَسد شد
غزل از عشق گفت و شد تنش آب
تمام شعرهایش مستند شد
برای بهترین شعر معاصر
غزل های دل انگیزش سند شد
در این شعر از کسی نامینبردم
حسین منزوی فهمید، بد شد!
مشکل خط فارسی/ محمدرضا ترکی
اگر اوضاع جهان منحط است
همه از مشکل رسمالخط است
اگر اوضاع تو هردمبیل است
رحم و انصاف اگر تعطیل است
علت کاهش برخورداری
رشد نقدینگی و بیکاری
درب گنجه که فراز آمده است
دمب گربه که دراز آمده است
هرچه هست از خط بیربط شماست
خط منحط شما خبط شماست
شاعران بندة بربط هستند
عاشق چهرة نوخط هستند
پس بکوشید که نوخط باشید
بندة بربط و خربط باشید
بدلش کن به خط لاتینی
با همان شیوة استالینی
هرچه «می» هست جدا باید کرد
درهمینیست، سوا باید کرد
«مثلاً» را «مثلن» بنویسید
جای آفتابه، لگن بنویسید
بنویسید که این «زندهگی» است؟
واقعا مایة «شرمندهگی» است
عوض «همزه» در این بوالعجبی
بنویسید «ی»ی یکوجبی!
ای برادر! تو اگر باحالی
دست و پاکن خط دیجیتالی!
بگذر از شیوة فرهنگستان
حبذا شیوة خرچنگستان
کلمات عربی ممنوع است
عربی عنصر نامطبوع است
خط فعلی عربی از بیخ است
خط ما پارسیان از میخ است
نهضتی یکشبه برپا بکنیم
خط میخی را احیا بکنیم!
|